چرا علامه حسن زاده به مشهد نمی رود؟+سخنی سیاسی کمتر شنیده شده از ایشان
- شناسه خبر: 1660
- تاریخ و زمان ارسال: 12 بهمن 1393 ساعت 8:06
- بازدید : 1,634 views
- نویسنده: modir
به گزارش صدای سراب وبلاگ برهان و عرفان نوشت:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین
عدم تشرف حضرت علامه حسن زاده آملی(روحی فداه) به زیارت وجود مبارک حضرت امام علی بن
موسی (سلام الله علیه) ، «به صورت حضور علنی فیزیکی» ، سبب شد که تفکیکیان «کوردل» ،
این موضوع را بهانه و دستاویز اهداف شیطانی خود که معلول «شهوت عملی» شان است و نه
«شبهه علمی»، قرار دهند و اتهامات وقیحانه ای را مطرح سازند که از بیان آن شرم دارم.
اما این عدم رفتن ایشان به مشهد جریانی بس دردناک و تاسف برانگیز دارد که اوج مظلومیت
«فخر دورانمان» را می رساند.
یکی از اساتید مشهور حکمت در مشهد که از شاگردان خاص و مبرز علامه جلال الدین آشتیانی
(رضوان الله علیه) هستند-از آن جهت که شاید راضی نباشند از بیان نام معذورم-
فرمودند-نقل به مضمون-:
علت عدم آمدن علامه حسن زاده به مشهد ، تهدیدات یکی از سردمداران تفکیکی و دار و دسته ایشان
است که پیغام داده اند اگر پای حسن زاده به مشهد برسد ، کفن پوش به خیابان خواهند ریخت!!
با توجه به ید طولای شخص مذکور در تهدید و تهمت و توهین ، که مصادیق آن از حیز شمار برون است
و گواه مطلعان مبنی بر اینکه هنگامی که حتی «نام» حسن زاده آورده می شود ، از فرط بر افروختگی
کانّه نام قاتل پدرش را شنیده ، چنین تهدیداتی از سوی وی که روح داعشی بر آن حاکم است ،
چندان عجیب نیست!
متحجرانی که «نامش» را که بر نمی تابند چون توانند «حضور فیزیکی اش» را برتابند؟!!
شاید سوال شود که العیاذ بالله از ترس این تهدیدات است که ایشان دیگر مشهد نمی روند؟!
جواب منفی است ؛ «الا إن «أولیاء الله» لا «خوف» علیهم ولا هم یحزنون»
ترس از تهدید نیست ، مسدود کردن عرصه برای فتنه گری است.
بنابر مصالح اسلام باید کوتاه آمد و ساکت بود ولو اگر «۲۵» سال باشد!!!
«کلامی کمتر دیده شده از علامه حسن زاده که در «تمامی اعصار» باید نصب العین حکام باشد»
استاد بزرگوار آیه الله علامه حسن زاده آملی در شرح نهج البلاغه وقتی به این کلام مولا رسید که به
مأمورانش فرموده بود:
«مبادا بدون اجازه به خانه کسی وارد شده و بدون رضایت بر اموال و اثاث او را دست بگذارید»
در سال ۱۳۴۸ چنین نوشت:
«فرمانروای دادگر الهی چنین است که مأمورش را از ورود به خانه هر مسلمانی ـ بدون رضایت ـ باز می دارد حتی اگر آن مسلمان، گوسفند چرانی در بادیه بوده و در پائین ترین مرتبه اجتماعی باشد، این ادب الهی کجا، و رفتار فرمانروایانی که خود را به اسلام می چسبانند و ادعای مسلمانی دارند، کجا؟! آنها که به مأموران خود دستور می دهند که برخانه علمای امت هجوم برده و حاملان قرآن را شب هنگام مورد تعرض قرار داده و خانه شان را غارت نموده و از خانه هایشان آواره سازند!» (منهاج البراعه،ج۱۹، ص۶)
و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین
میرزا